۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه
زنده باد
«دخترك/ فریاد»
-----------------
بر ساحلِ دریا دختركی است؛ دخترك خانوادهای دارد
و خانواده خانهای دارد با دو پنجره
و یك در ...
در دریا ناوی به شكار مردم وقت میگذراند
بر ساحلِ دریا: چند نفر
روی شنها میافتند،
و دخترك دمی نجات مییابد
زیرا دستی از مه ...
دستی كه آسمانی مینمود،
او را نجات داد .
دخترك فریاد زد:
پدر!
پدر! برخیز كه بازگردیم،
دریا جای ما نیست!
پدرش امّا
- كه بر سایهاش غلتیده بود-
او را پاسخی نگفت.
در تند بادِ غروب
خون، ابرها را فرا گرفت
و نخلستان را نیز
فریاد ،
دخترك را از زمین برگرفت
به دورتر از ساحلِ دریا
دخترك در شب صحرا فریاد زد
پژواك را امّا، پژواكی نبود
و او خود فریادی ابدی شد
در خبری فوری
كه دیگر خبری فوری نبود
آن دم كه هواپیماها بازگشتند
تا خانهای را بمباران كنند
كه دو پنجره دارد
و یك در ....
محمود درویش
مترجم: مهدی فرطوسی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر