۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید
دل من گرفته ز این جا ، هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم ، به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم
سفرت به خیر اما ، تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را...

محمدرضا شفیعی کدکنی



هیچ نظری موجود نیست: