با افزایش و ورود فزاینده تکنولوژی به زندگی روزمرهٔ ما کلماتی نیز مرتبط با آن به زبان ما وارد میشوند که بعضاً خیلی از آنها از قبل بودهاند ولی اینبار با معنایی نو و جدید.
یک سری از این کلمات به دلیل آنکه معادلی برای آنها نبوده یا معادل آن حس کلمه را القاء نمیکرده به اجبار به صورت زبان اصلی وارد زبان ما شدهاند و میشوند.
نمیخواهم در این مطلب در مورد معادل سازی کلمات صحبت کنم که چه بسا آن مطلب نیز به تنهایی زمانی جدا را طلب میکند. اما بحث در اینجا مربوط به آن دسته از کلماتی است که معادل دارند و معنی آنها کاملاً گویای بحث و منظور است. هر کسی که مدتی با انواع تکنولوژیها، بخصوص انواع روز آن کار کرده باشد متوجه شده است که بسیاری از کلماتی که در علوم برای وسیلهای خاص انتخاب میشود حداقل دو جنبه دارد. اول اینکه طوری انتخاب میشوند که هر شخص با کمترین سواد و با شنیدن نام آن بتواند حدس بزند که چیست و جنبه دوم که بیشتر در علوم رایانه میتوان ردپای آن را دید، استفاده از نامهای فانتزی است. مثلا نسخه سیستم عاملی را با نام نان زنجبیلی و دیگری را بستنی حصیری معرفی میکنند و یا اگر گوشی هوشمند خراب شد و غیرقابل استفاده، میگویند آجر شد. خوب این آجر چه معنی را در ذهن شما تداعی میکند؟ بزرگ، سنگین و بیمصرف.
ولی در ایران و در جامعه امروزی ما متاسفانه اگر کسی بگوید گوشیام «آجر» شده میگویند «طرف امله» آجر یعنی چی؟ گوشی «بریک» شده! یا اگر کسی بگه «موش» رایانهام خراب شده که دیگر واویلا!! ماوس! موش چیه؟ بحث دقیقا همین جاست که اگر کلمه «ماوس»(منظور اسم خاص) درسته چرا کسی که این ابزار را روز اول ساخت یک اسم مستقل برای آن ایجاد نکرد مطئناً کسی نمیگفت چرا، ولی برای راحتی و درک سریع و شاید کمی لبخند بر روی لب اسمش را گذاشت «موش». یا گفت گوشیام «یک تیکه آجر شده» و حتی به چکمه میگوییم بوت. ما حتی پا را از این هم فراتر میگذاریم و کلماتی که یک عمر از فارسی آن استفاده میکردیم و از قدیم مرسوم بوده، دوری میکنیم و معادل انگلیسی آن را میگوییم. به عنوان مثال مقاله را paper مینامیم، بلندگو را speaker و کاشی را tile و غیره.
یکی از مواردی که شاید بتوان با آن، با این آفت فارسی مبارزه کرد این است که کمی جنبه شوخی و مزاح را وارد مقولههای جدی زندگی روزمره خود کنیم. اگر محصولی ساختیم نگردیم یه اسم ثقیل برای آن پیدا کنیم. میشود اسمهایی انتخاب کرد که با شنیدن آن کمی لبخند نیز بر روی لبها بنشیند. مطمئناً بعد از چندی این کلمهها خود به کلماتی خاص تبدیل میشوند. شاید با اینکار ما را جدی نگیرند ولی باید استقامت نشان داد تا آن چه باید بشود، بشود. برای قدم اول میشود از ترجمه کلماتی که معنای آن گویای شرح ماجراست استفاده کنیم.
در پایان به نظر شما اگر رایانه را ایرانیها ابداع کرده بودند هرگز «لگد زدن» را برای تعریف فرایند روشن شدن آن انتخاب میکردند؟