۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه
۸۸/۸/۸
یادم است ۷۷/۷/۷ هم روی دیوار یادگاری نوشتم. اون روز داشتیم برنامه خانواده میدیدیم که مجری گفت امروز چه روزی است من رفتم و یادگاری نوشتم. متاسفانه از آن خانه نقل مکان کردیم ولی برادرم، مهرداد، که روی یکی از کمدها نوشته بود هنوز هست.
۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه
۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید
دل من گرفته ز این جا ، هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم ، به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم
سفرت به خیر اما ، تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را...
محمدرضا شفیعی کدکنی
اشتراک در:
پستها (Atom)